از گردان کمیل با ان همه نیرو وفرمانده یک گروه چهل نفری باقی مانده بود، چند مرحله عملیات پی در پی وهرمرحله جمع زیادی شهید ومجروح، شبی درخیمه هابین کوشک وشلمچه درحالی دلگیر ومغموم .زیر نور مهتاب پتویی پهن کرده بودیم با شهید عزیز ناصرثابت نشسته بودیم وازشهدامی گفتیم، ناصرسراپا نور شده بود.می دانستم رفتنی شده، همیشه به ناصر می گفتم شفاعت .می گفت ماکجا وشهادت کجا، انشب وقتی گفتم بی معطلی گفت باشه ودست داد .تعجب کردم گفتم ناصر چی شد؟انگاردیگه نمیگی ما کجا و....!! گفت برای اینکه این دفعه شهید میشم، دیگه تمومه!!بعدسرش را گذاشت روی شانه ام وچند قطره اشک ریخت وچ گردان پیاده 101 کوثر شهرستان اقلید...
ما را در سایت گردان پیاده 101 کوثر شهرستان اقلید دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 101kowsaro بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 6:07